جدول جو
جدول جو

معنی شور نشستن - جستجوی لغت در جدول جو

شور نشستن
(خَ بَ رُ مَ دَ)
خاموش شدن فتنه:
در جهان از نظر عدل تو بنشیند شور
وز جهان هیبت شمشیر تو بنشاند شر.
فرخی.
- شور فرونشستن، خاموش شدن نایرۀ آشوب. خوابیدن فتنه:
شور جهان به حشمت خواجه فرونشست
در هر دلی نشاط بیفزود و غم بکاست.
فرخی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرو نشستن
تصویر فرو نشستن
آرام شدن، تسکین یافتن درد و مانند آن
کاسته شدن از چیزی و از بین رفتن آن
پایین رفتن، فرو رفتن، داخل شدن در چیزی
خاموش شدن
نشستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بر نشستن
تصویر بر نشستن
سوار شدن بر اسب، نشستن بر تخت
فرهنگ فارسی عمید
(وَ کَ دَ)
مرادف خارخلیدن. رجوع به خار نشاندن شود:
این خار غم که در دل بلبل نشسته است
از خون گل خمار خود اول شکسته است.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ)
خون آمدن از راه اسافل اعضا چنانچه در بواسیر و زحیر (این اصطلاحی است در تداول فارسی زبانان هند) :
بلبل ازین غصه چنان خون نشست
کز ته دم رنگ دگرگونه بست.
امیرخسرو دهلوی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ سَ تَ)
در تداول عامه، انکار کردن مال کسی که نزد او به امانت یا دین بوده است. مالی را به وام گرفتن و اظهار افلاس یا انکار کردن. مالی را به غصب متصرف شدن و انکار کردن. پس از وام بسیار کردن گفتن که ورشکست هستم و هیچ ندارم با آنکه دارد و یا محتمل است که دارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فُ خَ دَ)
بر اسب و کشتی سوار شدن. (آنندراج). برنشستن و سوار شدن بر اسب و یا بر گردون و برنشستن بر کشتی و جهاز. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
پایین نشستن، ته نشین شدن، کم شدن حرارت، خاموش شدن، کم شدن حدت چیزی، آرام شدن تسکین یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب نشستن
تصویر شب نشستن
شب نشینی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورنشستن
تصویر ورنشستن
سوارشدن (بر اسب و استر و گردونه و غیره) برنشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو نشستن
تصویر فرو نشستن
((~. نِ شَ تَ))
پایین نشستن، ته نشین شدن، از شدت چیزی کم شدن، خاموش شدن، آرام شدن، تسکین یافتن
فرهنگ فارسی معین